مِیویس دراکولا را با یک سفر دریایی خانوادگی سوار بر یک کشتی تفریحی هیولایی لوکس غافلگیر میکند تا او بتواند از فراهم کردن اوقات خوش در هتل برای دیگران مرخصی بگیرد. باقی دار و دستهی دراک توانایی نرفتن با او را ندارند. ولی هنگامی که بندر را ترک میگویند، پای عشق و عاشقی به میان میآید پس از آنکه دراکولا با ناخدای مرموز کشتی، اریکا، آشنا میشود. حال نوبت مِیویس است تا نقش ولی بسیار حساس را بازی کند و پدرش را از اریکا به دور نگه میدارد. تنها چیزی که آنها نمیدانند این است که عشق بسیار عالی دراکولا در واقع یکی از نوادگان آبراهام ونهلسینگ است که از دشمنان خونی و قدیمی دراکولا و تمامی هیولاها میباشد.
سری انیمیشن « هتل ترانسیلوانیا » یکی از موفق ترین انیمیشن های چند سال اخیر سینما به شمار می رود. انیمیشنی که با ایده بامزه مدیریت یک هتل توسط کنت دراکولا و گردآوری هیولاهای مختلف از داستانهای دیگر نظیر « هیولای فرانکشتاین » ، توانست توجه مخاطبین را به خود جلب نماید. قسمت دوم این انیمیشن نیز موفقیت های این عنوان را تداوم بخشید تا اثر مذکور تبدیل به یک انیمیشن پولساز در صنعت سینما شود. حالا قسمت سوم « هتل ترانسیلوانیا » منتشر شده و انتظار می رود که این قسمت نیز مورد توجه علاقه مندان به این انیمیشن قرار گیرد.
در « تعطیلات تابستانی » جناب کنت دراکولا ( آدام سندلر ) که همچنان در حال پایه ریزی یک عروسی هیولایی دیگر است، پی می برد که تمام افراد نزدیکش ازدواج کرده اند و شریک زندگی دارند و اکنون او تنها شده. به همین جهت وی از طریق اینترنت و سایت های دوست یابی به دنبال شریک زندگی می گردد تا اینکه دخترش پیشنهاد جدیدی به پدرش می دهد و آن یک سفر تفریحی دریایی خانوادگی است. دراکولا ابتدا چندان به این سفر روی خوشی نشان نمی دهد اما به محض رویت کاپیتان کشتی که زنی به نام اریکا ( کاترین هان ) است، مصمم به این سفر می شود اما...
« هتل ترانسیلوانیا » برخلاف آثار پیکسار، چندان دربرگیرنده مفاهیم عمیقی نیست و از حیث کیفیت ساخت نیز اثر ممتازی به شمار نمی رود. تنها امتیاز مفید این عنوان شوخی های رگباری است که با توجه به حضور شخصیت های جالب و بامزه متعددی که در داستان وجود دارد، دست سازندگان را برای خلق شوخی بسیار باز گذاشته و حالا در سومین قسمت نیز این شوخی با شخصیت های مکمل است که اثر را سرپا نگه می دارد. در قسمت سوم این انیمیشن داستانی تکراری مطرح می شود و این بار به جای دختر دراکولا، خودِ جناب کنت را وارد یک رابطه عاطفی می شود. روندی که در طول داستان طی می شود نیز بطور کامل قابل پیش بینی هست و بطور خلاصه می توان گفت « تعطیلات تابستانی » در بخش داستانی نمی تواند برگ برنده ای نسبت به دو قسمت گذشته خود به همراه داشته باشد.
رابطه میان دراکولا و اریکا بطور کل ضعیف ترین بخش داستان را تشکیل می دهد که با کلیشه پیوند خورده و توان خروج از آن را هم ندارد. اما برخلاف داستان اصلی، اتفاقات حاشیه ای در سومین قسمت از « هتل ترانسیلوانیا » جالب توجه است. هیولاهای بامزه ای که در دو قسمت گذشته به خوبی در گسترش طنز انیمیشن نقش داشته اند، در اینجا نیز کار خود را به خوبی انجام می دهند، مخصوصاً شخصیت بلابی یا همان قطره چسبناکی که توانایی جدیدش می تواند خنده را به لبان تماشاگر بیاورد.
« هتل ترانسیلوانیا : تعطیلات تابستانی » در مجموع حال و هوای قسمت نخست این انیمیشن را زنده می کند با این تفاوت که اینبار خود کنت دراکولا درگیر رابطه ای انسانی می شود. رویکردی که نشان می دهد سازندگان انیمیشن خیلی حوصله ایجاد طرح داستانی جدید را نداشته اند و به همان فرمول موفق گذشته اتکا کرده اند که تنها تفاوت در اینجاست که اینبار داستان بر روی یک کشتی مشابه تایتانیک رقم می خورد. اما باید به این نکته نیز اذعان نمود که قسمت سوم « هتل ترانسیلوانیا » هنوز هم بسیار بامزه است و شوخی های رگباری انیمیشن در اغلب موارد توانایی خنده گرفتن از مخاطبش را دارد. البته گفته شده که شوخی ها مختص به دنیای کودکان است اما باید گفت که قطعاً تماشاگران بزرگسال نیز از تماشای این شوخی ها لذت فراوانی خواهند برد و سرگرم خواهند شد.
سری انیمیشن « هتل ترانسیلوانیا » یکی از موفق ترین انیمیشن های چند سال اخیر سینما به شمار می رود. انیمیشنی که با ایده بامزه مدیریت یک هتل توسط کنت دراکولا و گردآوری هیولاهای مختلف از داستانهای دیگر نظیر « هیولای فرانکشتاین » ، توانست توجه مخاطبین را به خود جلب نماید. قسمت دوم این انیمیشن نیز موفقیت های این عنوان را تداوم بخشید تا اثر مذکور تبدیل به یک انیمیشن پولساز در صنعت سینما شود. حالا قسمت سوم « هتل ترانسیلوانیا » منتشر شده و انتظار می رود که این قسمت نیز مورد توجه علاقه مندان به این انیمیشن قرار گیرد.
در « تعطیلات تابستانی » جناب کنت دراکولا ( آدام سندلر ) که همچنان در حال پایه ریزی یک عروسی هیولایی دیگر است، پی می برد که تمام افراد نزدیکش ازدواج کرده اند و شریک زندگی دارند و اکنون او تنها شده. به همین جهت وی از طریق اینترنت و سایت های دوست یابی به دنبال شریک زندگی می گردد تا اینکه دخترش پیشنهاد جدیدی به پدرش می دهد و آن یک سفر تفریحی دریایی خانوادگی است. دراکولا ابتدا چندان به این سفر روی خوشی نشان نمی دهد اما به محض رویت کاپیتان کشتی که زنی به نام اریکا ( کاترین هان ) است، مصمم به این سفر می شود اما...
« هتل ترانسیلوانیا » برخلاف آثار پیکسار، چندان دربرگیرنده مفاهیم عمیقی نیست و از حیث کیفیت ساخت نیز اثر ممتازی به شمار نمی رود. تنها امتیاز مفید این عنوان شوخی های رگباری است که با توجه به حضور شخصیت های جالب و بامزه متعددی که در داستان وجود دارد، دست سازندگان را برای خلق شوخی بسیار باز گذاشته و حالا در سومین قسمت نیز این شوخی با شخصیت های مکمل است که اثر را سرپا نگه می دارد. در قسمت سوم این انیمیشن داستانی تکراری مطرح می شود و این بار به جای دختر دراکولا، خودِ جناب کنت را وارد یک رابطه عاطفی می شود. روندی که در طول داستان طی می شود نیز بطور کامل قابل پیش بینی هست و بطور خلاصه می توان گفت « تعطیلات تابستانی » در بخش داستانی نمی تواند برگ برنده ای نسبت به دو قسمت گذشته خود به همراه داشته باشد.
رابطه میان دراکولا و اریکا بطور کل ضعیف ترین بخش داستان را تشکیل می دهد که با کلیشه پیوند خورده و توان خروج از آن را هم ندارد. اما برخلاف داستان اصلی، اتفاقات حاشیه ای در سومین قسمت از « هتل ترانسیلوانیا » جالب توجه است. هیولاهای بامزه ای که در دو قسمت گذشته به خوبی در گسترش طنز انیمیشن نقش داشته اند، در اینجا نیز کار خود را به خوبی انجام می دهند، مخصوصاً شخصیت بلابی یا همان قطره چسبناکی که توانایی جدیدش می تواند خنده را به لبان تماشاگر بیاورد.
« هتل ترانسیلوانیا : تعطیلات تابستانی » در مجموع حال و هوای قسمت نخست این انیمیشن را زنده می کند با این تفاوت که اینبار خود کنت دراکولا درگیر رابطه ای انسانی می شود. رویکردی که نشان می دهد سازندگان انیمیشن خیلی حوصله ایجاد طرح داستانی جدید را نداشته اند و به همان فرمول موفق گذشته اتکا کرده اند که تنها تفاوت در اینجاست که اینبار داستان بر روی یک کشتی مشابه تایتانیک رقم می خورد. اما باید به این نکته نیز اذعان نمود که قسمت سوم « هتل ترانسیلوانیا » هنوز هم بسیار بامزه است و شوخی های رگباری انیمیشن در اغلب موارد توانایی خنده گرفتن از مخاطبش را دارد. البته گفته شده که شوخی ها مختص به دنیای کودکان است اما باید گفت که قطعاً تماشاگران بزرگسال نیز از تماشای این شوخی ها لذت فراوانی خواهند برد و سرگرم خواهند شد.
چارلي و کارخانه ي شکلات سازي (CHARLIE AND THE CHOCOLATE FACTORY):در يک شهر بزرگ صنعتي و در آلونکي نيمه ويران، «چارلي باکت» کوچولو (هايمور) هم راه پدر و مادر و دو مادربزرگ و پدربزرگ، زندگي گرم و صميمانه اي دارد، تا اين که بليت ويژه ي طلايي پنهان در زرورق شکلات هاي «ويلي وانکا» (دپ) را پيدا مي کند. او به اين ترتيب هم راه چهار برنده ي ديگر به گشتي خصوصي در داخل کارخانه ي عظيم «ويلي وانکا» دعوت شده است...
چهار حیوان که دیگر از بودن در باغ وحش خسته شدهاند، تصمیم به فرار می گیرند و به طور ناخواسته با چهار پنگوئن همراه میشوند. بعد از گذراندن ماجراهایی، آنها خود را در ماداگاسکار می یابند.
سرزمین دور افتاده احتیاج به یک پادشاه دارد و شرک باید یک نفر را برای پادشاهی پیدا کند و او شروع به جستجو تنها کسی می کند که می تواند پادشاه بشود، پسر عموی گمشده فیونا ،آرتی. در این هنگام پرنس دلربا برای انتقام به قلمرو پادشاهی بر میگردد و …
یک سال از ماجرای فیلم قبلی می گذرد. این بار کوین در شهر نیو یورک گم شده است و دو دزدی که سال پیش به خانه او آمده بودند هم از زندان گریخته و فاصله چندانی با کوین ندارند...
بادی (ویل فرل) در پرورشگاهی در نیویورک زندگی می کند. شب کریسمس می پرد در کیسه بابانوئل و او هم از همه جا بی خبر، بادی را با خودش به قطب شمال می برد. در آنجا پری ها تصمیم می گیرند که بادی را بزرگ کنند و به او هم نگویند که در حقیقت انسان است. سال ها بعد وقتی که بادی از این راز باخبر می شود تصمیم می گیرد به نیویورک بازگردد تا پدر واقعی خودش را پیدا کند...
سن فرانسيسکو. «دانيل هيلارد» (ويليامز) که همسرش، «ميراندا» (فيلد) از او جدا شده، فقط اجازه دارد که روزهاي شنبه بچه هايش را ببيند. او خيلي زود به اين نتيجه مي رسد که براي حضور بيشتر در کنار بچه ها، بايد خود را به شکل يک خدمتکار زن درآورد و به استخدام در همسرش دربيايد...
«گرينچ» (جیم کري) سالها پيش در هوويل به دنيا آمده، اما قيافه ترسناک او و همين طور علاقه بي حد و حسابش به «مارتا مي» (بارانسکي) که ذره اي به «گرينچ» علاقه ندارد باعث شده از آن سرزمين رانده شود. از آن زمان تا کنون، «گرينچ» کينه مردم هوويل را به دل داشته و حالا فرصت انتقام فرا رسيده است...
پیتر بنینگ» (ویلیامز)، وکیل متنفذ و موفق، زن و دو فرزندش را برای تعطیلات کریسمس به دیدن «مادربزرگ وندی» (اسمیت) به لندن می برد. او که بر اثر مشغله های حرفه ای، از توجه و نزدیکی کافی به بچه هایش بازمانده، یک شب از مراسم جشنی به خانه ی «وندی» باز می گردد و در می یابد که بچه ها ناپدید شده اند. در یادداشتی به امضای «کاپیتان جیمز هوک»، از او دعوت می شود تا برای باز پس گیری آنان به «سرزمین رؤیایی» برود
فیلم ماما میا! روایتگر داستان دختری بهنام «سوفی» است که مادرش (دونا) که صاحب هتلی در یک جزیره است، برای چندین سال هویت پدر واقعیاش را از او پنهان کرده است. اما دختر تصمیم میگیرد پیش از ازدواج، پدرش را پیدا کند. بنابراین مادرش از چند مرد که در گذشته او نقش داشتند درخواست میکند به خانه آنها بیایند و ...
مینییِن استوآرت، بهمراه کِوین و باب، توسط اسکارلت جنگجو که یک تبهکار حرفهای است آموزش میبینند تا پهلو به پهلوی سازنده اسکارلت، (هازبند هرب)، نقشه ای برای تصاحب کل جهان طراحی کنند...